ریشه و داستان ضرب المثل «در ناامیدی بسی امید است»

در ناامیدی بسی امید است/ پایان شب سیه سپید است. چه تعبیر شاعرانه ای به کار برده است نظامی. می گوید همان طور که شب پایدار نمی ماند و هر چه قدر هم تاریک و سرد باشد ، عاقبت به پایان می رسد و سحر و صبح ...

منگوله پاسیر بسی منجدی بیجیه بسی

بیو بسی بکش ها خالو ها. تو مردی تریاک بکش ها خالو ها. تو مردی بافور بکش ها خالو ها. جلو زنک بکش ها خالو ها. کو شیشی عرقیت ها خالو ها. بویی دست ورقی ها خالو ها. مو لنجم سفرن ها خالو ها. مو بارش شکرن ها ...

Rumi

نفسی زین دو برونم، که بر آن بام بلندم. بزن‌‌ ای مطرب قانون، هوس لیلی و مجنون. که من از سلسله جستم، وتد هوش بکندم. به خدا که نگریزی، قدح مهر نریزی. چه شود‌‌ ای شه خوبان، که کنی گوش به پندم. هله ...

گلستان سعدی با زبان ساده؛ ۴۰ حکایت کوتاه از هشت باب معروف این کتاب ادبی

۴۰ حکایت کوتاه از گلستان سعدی. حکایت از باب اول در سیرت پادشاهان. ۱. درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از ...

بے بسی زندگی کی آس میں ہے

بے بسی زندگی کی آس میں ہے . کیا بتاؤں کہ کیا گلاس میں ہے . زخم یادوں کے خوں امیدوں کا . جانے کیا کیا دل اداس میں ہے . آج کس زہر سے بھروں اس کو . وہ سمندر جو میری پیاس میں ہے .

کسار (پسیخان)

کسار، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان رشت در استان گیلان ایران. این روستا جزء دهستان پسیخان بوده و بین روستاهای خشت مسجد، بیجارکنار، ماشاتوک و پس ویشه قرار گرفته است.

۳۰ حکایت کوتاه و پندآموز از بزرگان

See more on setare

  • wikisourcehttps://fa.wikisource/wiki/دیوان_شمس/چه_کسم_من_چه_کسم_من_که...

    دیوان شمس/چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم

    WEB5259 دیوان شمس (غزلیات) — (چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم)مولوی. چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم. گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم. ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم. قدر از بام ...

  • گنجور » سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع

    باب چهارم در تواضع. بخش ۱ - سر آغاز: ز خاک آفریدت خداوند پاک. بخش ۲ - حکایت در این معنی: یکی قطره باران ز ابری چکید. بخش ۳ - حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت: جوانی خردمند پاکیزه بوم. بخش ۴ ...

    دیوان شمس/چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم

    5259 دیوان شمس (غزلیات) — (چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم)مولوی. چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم. گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم. ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم. قدر از بام ...

    10 گزیده شعر سعدی از بهترین اشعار سعدی (+معنی شعر) » هنریست..!

    در اقصای عالم بگشتم بسی / به سر بردم ایام با هر کسی. تمتع به هر گوشه‌ای یافتم / ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم. پس از این سفرها در سال 655 با کوله‌باری از تجربه و دانش به شیراز بازگشت.

    گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

    غزل شمارهٔ ۱۸۷. هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد. وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد. آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی. گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد. گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد. ور تیر بلا ...

    گوهرین (گنجینه های مکتوب) :: مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴۷۴

    که ما در تَنِ رَنْجور، چو اندیشه دَویدیم. دَهان باز مَکُن هیچ، که اغلب همه جُغدند. دِگَر لاف مَپّران که ما بازپَریدیم. اگر سوالی داری، اینجا بپرس. این گوهر را بشنوید. این گوهر را با صدای خود ...

    معنی گنج حکمت چو سرو باش فارسی یازدهم ️+ آرایه ها و واژگان

    به آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی / پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد. معنی (بازگردانی): به آنچه پایدار نیست دل بسته نشو چرا که حتی دجله هم پس از مرگ خلیفه در بغداد روان خواهد ماند. آرایه ها: کنایه: دل منه کنایه از وابسته ...

    گنجور » عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق

    که کمتر بنده پیش خود قمر داشت. نهاده نام حارث شاه او را. کمر بسته چو جوزا ماه او را. یکی دختر بپرده بود نیزش. که چون جان بود شیرین و عزیزش. بنام آن سیم بر زَین العرب بود. دل آشوبی و دلبندی عجب بود ...

    گنجور » پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات

    زحل، با آنهمه خونخواری و خشم. مرا میدید و خون میریخت از چشم. فلک، بر نیت من خنده میکرد. مرا زین آرزو شرمنده می‌کرد. سهیلم رنجها میداد پنهان. بفکرم رشکها میبرد کیهان. نشستی ژاله‌ای، هر گه بکهسار ...

    حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت

    فرو رفت جم را یکی نازنین: کفن کرد چون کرمش ابریشمین: به دخمه برآمد پس از چند روز: که بر وی بگرید به زاری و سوز

    معنی بسی | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی

    بسی بهتر سوی دانا ز مرد ژاژخا ابکم . ناصرخسرو (از امثال و حکم دهخدا). بسی جای زشتی به از نیکوییست . اسدی (از امثال و حکم دهخدا). بسی چاره ها سازی و داوری. بری رنج تا گنج گرد آوری . سرانجام بینی شده ...

    مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۳۶ – باز جوابِ اَنْبیا عَلَیْهِمْ

    بَعدِ نومیدی بَسی اومیدهاست: از پَسِ ظُلْمَت بَسی خورشیدهاست: ۲۹۲۷: خود گرفتم که شما سنگین شُدیْت: قُفْل‌ها بر گوش و بر دلْ بَر زَدیْت: ۲۹۲۸: هیچ ما را با قَبولی کار نیست: کارِ ما تسلیم و فَرمان ...

    یار گرفته ام بسی چون تو ندیده ام کسی

    متن یار گرفته ام بسی چون تو ندیده ام کسی. یاران زیادی داشته‌ام، اما کسی را همانند تو ندیده‌ام. هیچ شمعی اینچنین (درخشان) از در هیچ مجلسی وارد نشده است. معمولا بخت و اقبال من آنقدر زیاد نبوده ...

    تفسیر و معنی غزل 115 حافظ: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

    غزل 115 حافظ با مصرع «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در ابتدا با تصویرسازی زیبا دوستی و دشمنی را به درخت و نهال تشبیه می‌کند که اولی را باید بکاری و دومی را از ریشه ...

    غزل شماره ۴۵۶

    در حالی که خداوند به شما عنایت زیادی کرده است. ۲- شما انسانی صدیق و مهربان می باشید اما گاه چنان غرق مادیات می شوید که از امور معنوی و روحانی دور می شوید. در حالی که عشق به معرفت حق در قلب شما ...

    بے بسی ایسی بھی ہوتی ہے بھلا

    بے حسی ایسی بھی ہوتی ہے بھلا. پوچھتے ہو عیب اوروں سے مرے. دوستی ایسی بھی ہوتی ہے بھلا. زندگی ایسی ہی ہوتی ہے بھئی. زندگی ایسی بھی ہوتی ہے بھلا. رنگ ہی چہرے پہ لہراتے ہیں اب. جاں کنی ایسی بھی ہوتی ...

    بسی اسمیت

    بسی اسمیت (به انگلیسی: Bessie Smith) (زادهٔ ۱۵ آوریل ۱۸۹۴ - درگذشتهٔ ۲۶ سپتامبر ۱۹۳۷) خوانندهٔ بلوز اهل آمریکا بود. اسمیت که پاره‌ای اوقات از او با عنوان «شهبانوی موسیقی بلوز» (به انگلیسی: Empress of the Blues ...

    مولوى:"بعد نومیدی بسی اومیدهاست از پس ظلمت بسی خورشیدهاست"

    بعد نومیدی بسی اومیدهاست. از پس ظلمت بسی خورشیدهاست. خود گرفتم که شما سنگین شدیت. قفلها بر گوش و بر دل بر زدیت. هیچ ما را با قبولی کار نیست. کار ما تسلیم و فرمان کردنیست. او بفرمودستمان این بندگی ...

    علی فانی

    به طاها به یاسین ۱ و ۲. علی فانی. به طاها به یاسین. به معراج احمد. به قدر و به کوثر. به رضوان و طوبی. به وحی الهی به قرآن جاری. به تورات موسی و انجیل عیسی. بسی پادشاهی کنم در گدایی.

    سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ

    باز بعضی بر سر کوه بلند. تشنه جان دادند در گرم و گزند. باز بعضی را ز تف آفتاب. گشت پرها سوخته، دلها کباب. باز بعضی را پلنگ و شیر راه. کرد در یک دم به رسوایی تباه. باز بعضی نیز غایب ماندند. در کف ذات ...

    غزل شماره ۱۱۵

    خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد. بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال. چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد. خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت. بفرما لعل نوشین را که زودش با ...

    بخش ۱۳۶

    این‌چنین لقمه رسیده تا دهان. راههای صعب پایان برده‌ایم. ره بر اهل خویش آسان کرده‌ایم. بخش ۱۳۷ - مکرر کردن قوم اعتراض ترجیه بر انبیا علیهم‌السلام: قوم گفتند ار شما سعد خودیت ». « بخش ۱۳۵ - مکرر ...

    نثر فارسی

    نثر فارسی (فارسی دری) آن گونه‌ای از سخن نوشتاری فارسی است که در ایران دورهٔ اسلامی پا گرفت و رفته‌رفته در برخی سرزمین‌های غیرفارسی‌زبان، از ترکستان تا آسیای صغیر، هم گسترش یافت و در آنجا ...

    آیا بیت "بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی" سروده

    در جواب این سؤال که "چرا «بسی رنج بردم در این سال سی» برای شاهنامه نیست؟. " این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌کند: این بیت به دو دلیل قطعاً سروده فردوسی نیست؛ اولاً عدم وجود آن در نسخ کهن و معتبر ...